
صامت بروجردی
شمارهٔ ۸
۱
گرفته نور ز داغ جگر نظاره ما
که آفتاب برد حسرت ستاره ما
۲
درستکاری ما را همین طریق بس است
که هیچ آنیکه نشکست سنگ خاره ما
۳
کسی ز صحبت ما دو رشد که نا اهلست
کدام پنبه خطر دیده از شرار ما
۴
کلام عشق و هوس را چه سازگاری نیست
از آن سبب بود از سایه هم کناره ما
۵
به غیر حرف وفا و محبت ای زاهد
چه دیده که نیائی تو در اراده ما
۶
برهنه پائی ما کاشت تخم آبله را
شود مبارک ما خلعت دوباره ما
۷
علاج اشک ز مژگان چه میکنی(صامت)
به لخت لخت جگر کرده خو قناره ما
نظرات
سید محسن