صامت بروجردی

صامت بروجردی

شمارهٔ ۱۸ - گفتگوی حضرت سجاد با سهل در شام

۱

این سرانی که بینی با رخ همچون قمرند

صدف علم نبی را همه یکتا گهرند

۲

گرچه گردیده گرفتار ز هر بی‌پدری

اسد بیشه دین شیر خدا را پسرند

۳

همه بنهاده اگر سر به سر حکم قضا

هر یکی باد شه امر قضا و قدرند

۴

خشک گشته لبشان گر ز تف بی‌آبی

منبع کوثر و آب همه بحر و برند

۵

رهنمایند بهر گمده در هر دو جهان

گرچه بی‌یار و معین بر سر هر رهگذرند

۶

کودکانی که به رخ کرده روان سیل سرشک

اصل ایمان شجر باغ نبی را ثمرند

۷

همه را گرد یتیمی بنگر بر رخسار

هر طرف روی نمایند به فکر پدرند

۸

این زنانی که ندارند به سرها معجر

محرم خاص نبی عصمت حقرا ثمرند

۹

رفته تاراج ستم زینب و اسبا همه

به سر عهد و وفا در بدر و خون جگرند

۱۰

شامیان خنده نمایند به اولاد رسول

ز دل فاطمه و گریه او بی‌خبرند

۱۱

(صامتا) بهر چه یک مرد ز اسلام نگفت

کاین اسیران حرم خسرو و جن و بشرند

تصاویر و صوت

نظرات