
صامت بروجردی
شمارهٔ ۲۲ - تضمین وداع علیا جناب زینب خاتون
۱
گفت زینب بشه تشنه که ای یاور ما
ما برفتیم و تو دانی و دل غمخور ما
۲
حال باز و به طناب است سر بیمعجر
بخت بد تا به کجا میبرد آبشخور ما
۳
هر کجا پا بنهد از دل و جاندیده نهیم
قاصدی کز تو پیامی برساند بر ما
۴
کربلا بهر تو و شام غم افزا از ما
که رفاه با تو قرین باد و خدا یاور ما
۵
دل ما خو نشد و این قوم به ما میخندند
بکشد از همه انصاف ستم داور ما
۶
شمر گر لطمه زند یا که سنان کعب سنان
نتوان برد هوای تو دمی از سر ما
۷
چشم پرسش نکند باز به ما زاده سعد
رشک میآیدش از صحبت جانپرور ما
۸
همرهی نیست به ما در سفر شام خراب
بوی زلف تو مگر باز شود رهبر ما
۹
دل (صامت) عقب ناقه زینب رفته است
ای خوش آن روز که آید به سلامت بر ما
نظرات