صامت بروجردی

صامت بروجردی

شمارهٔ ۳۳ - زبان حال صدیقه صغرا

۱

برادرا دلم رفتنت قرار ندارد

مرو که خواهر تو ناب انتظار ندارد

۲

به درد بی‌کسی‌ام مبتلا مکن به فدایت

که خواهر تو کسی را در این دیدار ندارد

۳

تو منع می‌کنی از گریه‌ام ولی نتوانم

دل شکسته‌ام از گریه اختیار ندارد

۴

دلم ز وعده برگشتنت قرار نگیرد

چرا که گردش ایام اعتبار ندارد

۵

به خیمه منتظر تو نشسته عابد بیمار

میان بستر تب غیر گریه کار ندارد

۶

گرفتم آن که پس از تو رضا شود به اسیری

توان اینکه به اشتر شود سوار ندارد

۷

سکینه را بنشان در کنار خویش زمانی

که تاب دوری باب بزرگوار ندارد

۸

بده تسلی لیلی برای خاطر اکبر

که دادغر و غریب است و غمگسار ندارد

۹

مبر به جانب میدان علی اصغر خود را

که طفل طاقت پیکان آب دار ندارد

۱۰

اگر به شام بود یا به کوفه یا مدینه

به هیچ وجه دل پر ز خون قرار ندارد

۱۱

بکن سفارش طفلت رقیه بر پر سعد

که تاب سیلی شمر ستم شعار ندارد

۱۲

مرا اسیر یزید کردی و رفتی

مرو که داد رسمی زینب فکار ندارد

۱۳

شها شفاعت (صامت) نما بروز قیامت

که جز تو چشم به ابناء روزگار ندارد

تصاویر و صوت

نظرات