
صامت بروجردی
شمارهٔ ۳۸ - مرثیه
۱
صبا به باغ جنان رو تو آه و زاری کن
ز دیده بهر پیمبر سرشک جاری کن
۲
بگو حسین تو تنها و بیمدد کار است
بیا به کوفه از آن شهریار یاری کن
۳
ز تشنگی جگر عترت تو گشته کباب
بیا به گلشن خود فکر آبیاری کن
۴
ز بهر آب حسین از سکینه گشته خجل
ز نور دیده خود رفع شرمساری کمن
۵
حواله گشته به زینب رکاب داری شاه
نظر به حال حسین موسم سواری کن
۶
شده چو خانه زنبور جسم شاه شهید
بیا و چاره این زخمهای کاری کن
۷
حسین تو ز قفا داد سر به راه خدا
نظر به شوق وی از بهر جان نثاری کن
۸
یتیم پروری آخر ثواب میباشد
بیا سکینه خود را نگاهداری کن
۹
برای بخشش عصیان خویشتن (صامت)
به ماتم شه لب تشنه اشگباری کن
نظرات