
صامت بروجردی
شمارهٔ ۴۶ - همچنین مرثیه
۱
تنی که داد به آغوش جا رسول امینش
به خاک کرب و بلا چرخ سفله داد مکینش
۲
ز بعد کشتن اکبر گذشت از سر دنیا
وگرنه خون عدو میگذشت از سر زینش
۳
گذشت ا زسر فرزند و مال و جان و برادر
چو دیدمی نتواند گذشت از سر دینش
۴
به هر طرف که نظر مینمود وقت شهادت
نبود دادرسی در تمام روی زمینش
۵
به غیر هلهله کوفی و شمامت شامی
نه لشگری ز یسار و نه همدمی زیمینش
۶
بس است بهر شهادت گواه روز قیامت
سنان پهلو و پیکان ناف و سنگ جبینش
۷
چو خاتم از کف آن شه به چنگ اهرمن افتاد
چه سود اینکه بود ماسوا به زیر نگینش
۸
زمانه بست کمر آنقدر به خصمی زینب
که کرد عاقبت از بیکسی خرابه نشینش
۹
کدام بحر گهر را رسد به سینه (صامت)
که لحظه لحظه زند موج درهای ثمینش
نظرات