صامت بروجردی

صامت بروجردی

شمارهٔ ۶۰ - و برای او همچنین

۱

عمو ببین لب خشک و دل پریشان را

نما به درد من تشنه فکر درمان را

۲

عمو مگر به جهان رسم کوفیان این است

که تشنه در لب دریا کشند مهمان را

۳

عمو مگر ظلماتست دشت کرب و بلا

که بسته بر رخ ما خصم آب حیوان را

۴

گرفتم آنکه نباشیم ما حریم رسول

نکشته کافری از تشنگی مسلمان را

۵

اگر به قیمت جانست آب در این دشت

به التماس من تشنه می‌دهم جان را

۶

عمو به جز تو مددکار نیست باب مرا

نموده‌اند بوی تنگ ملک امکان را

۷

اگر چه اهل حرم جمله تشنه آیند

ولی صبوری و طاقت کم است طفلان را

۸

بگیر مشک و ز راه ثواب آب بیار

که ساخته است عطش کار ما یتیمان را

۹

چو گشت گلشن آل عبا خزان (صامت)

مکن دگر هوس گلشن و گلستان را

تصاویر و صوت

نظرات