صامت بروجردی

صامت بروجردی

شمارهٔ ۱۲ - و برای او

۱

مرو ای جان برادر سوی میدان ز بر من

منما تیره چو شب روز بمد نظر من

مرو ای تاج سر من سوی میدان ز بر من

شه والا گهر من

۳

یادگار پدر و مادر و جد من محزون

مکن از رفتن خود رخت مصیبت ببر من

مرو ای تاج سر من سوی میدان ز بر من

شه والا گهر من

۵

من بی‌کس چه کنم بی‌تو در این وادی پرغم

غیر تو دادرسی نیست مرا در همه عالم

۶

مکن از آتش هجران جگرم خون کمرم خم

نکند در تو اثر آه دل بی‌اثر من

مرو ای تاج سر من سوی میدان ز بر من

شه والا گهر من

۸

من خونین جگر آن روز دل از دست بدادم

که در این وادی پرخوف و خطر پای نهادم

۹

بود این آرزو از دور فلک عین مرادم

که خدا خیر کند عاقبت این سفر من

مرو ای تاج سر من سوی میدان ز بر من

شه والاگهر من

۱۱

چه کنم گر نکنم بی‌تو بلند آه و فغان را

چه زنم گر نزم شعله ز داغ تو جهان را

۱۲

چه دهم گر ندهم بدرقه راه تو جان را

به کجا می‌روی ای مونس شام و سحر من

مرو ای تاج سر من سوی میدان ز بر من

شه والاگهر من

۱۴

خبر از درد دل خواهر بی‌تاب نداری

داغ خود را به سر داغم از آن روی گذاری

۱۵

به من از کرب و بلا فوج بلا گشته شکاری

صبر را گوی که تا آید و بیند هنر من

مرو ای تاج سر من سوی میدان ز بر من

شه والا گهر من

۱۷

شوق سر دادن خود بسته ز خواهر نظرت را

به کف شمر نهی زینب خونین جگرت را

۱۸

چه کنی بعد خود اطفال ز غم در به درت را

آب بگذشت برادر ز فراقت ز سر من

مرو ای تاج سر من سوی میدان ز بر من

شه والا گهر من

تصاویر و صوت

نظرات