سنایی

سنایی

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۳ - در مدح بهرامشاه

۱

گرد رخت صف زده لشکر دیو و پری

ملک سلیمان تراست گم مکن انگشتری

۲

پردهٔ خوبی بساز امشب و بیرون خرام

زهرهٔ زهره بسوز زان رخ چون مشتری

۳

از پی موی تو شد بر سر کوی خرد

دیدهٔ اسلامیان سجده‌گه کافری

۴

کفر ممکن شدی در سر زلفین تو

گر بنکردی لبت دعوی پیغمبری

۵

عشق تو آورد خوی خستن بی مرهمی

هجر تو آورد رسم کشتن بی داوری

۶

هجر تو مانند وصل هست روا بهر آنک

بر سر بازار نیز کور بود مشتری

۷

صلح جدا کن ز جنگ زان که نه نیکو بود

دستگه شیشه‌گر پایگه گازری

۸

عقل در دل بکوفت عشق تو گفت اندر آی

صدر سرای آن تست گر به حرم ننگری

۹

عشق تو همچون فلک خرمن شادی بداد

صد کس را یک ققیز یک کس را صد گری

۱۰

باشم گستاخ وار با تو که لاشی کند

صد گنه این سری یک نظر آن سری

۱۱

چشم تو هر دم به طعن گوید با چشم من

مهره بدست تو بود کم زده‌ای خون گری

۱۲

حسن تو جاوید باد تا که ز سودای تو

طبع سنایی به شعر ختم کند شاعری

۱۳

چون تو ز دل برنخورد باری بر آب کار

خدمت خسرو گزین تا تو ز خود برخوری

۱۴

خسرو خسرو نسب سلطان بهرامشاه

آنکه چو بهرام هست خاک درش مشتری

۱۵

هست سنایی به شعر بندهٔ درگاه او

زان که مر او راست بس خوی ثنا پروری

تصاویر و صوت

دیوان حکیم سنایی غزنوی (بر اساس معتبرترین نسخه ها) به اهتمام پرویز بابایی - سنایی غزنوی - تصویر ۳۲۰

نظرات

user_image
رسته
۱۳۸۷/۰۴/۲۵ - ۱۳:۱۸:۳۳
مطابق چاپ مدرس رضویبیت 1غلط : گر درختدرست : گرد رختبیت 12غلط : طبدرست : طبعبیت 15قصیده در همین جا تمام می شود بیت 26غلط : عذرهدرست : عذرتبیت 35غلط : گرد آن گرداردرست : گرد آن گرد اربیت : 36مقبلادر پاورقی : مبتلا ( که به نطر بهتر می آید)بیت 44"کره ی خاکی" نشانه ی آن است که در ایران پیوسته باور به کروی بودن زمین داشته اند ، نظامی و مولوی هم به آن تاکید کرده اند و در متن بسیاری آثار منجمان و ریاضی دانان هم بر آن تاکید شده است در حالی تا قرن ها بعد در اروپا گالیله و امثال او را محاکمه می کردند و حتی برخی را هم برای کفر باور به کروی بودن زمین در آتش می سوزاندند.بیت 46علط : اندریندرست : اندر آن بیت 47 مصرع دومدرست : حصه ی تو هان بده انصاف، گر دین پروریبیت 48 مصرع دومدرست : والله ار یک دم از الا لله هرگز برخوریبیت 53جهیدندرست : چخیدنبیت 59 قصیده در این جا تمام می شود و از بیت بعد قصیده ی جدیدی آغاز می گرددپیش از بیت 60 عنوان " این قصیده ی غرا از زاده ی سرخس است "ادامه دارد تا بیت 143 از بیت 144 تا آخز را جدا بکنید که خودش قصیده ی جدا است که بسیار جالب و تکان دهنده است هم برای ما و هم برای آیندگان هم چنان که برای خود شاعر تکان دهنده بود است .بیت 148غلط: پالیزه درست : پاکیزه بیت 151غلط: این گفته که بتانی وان گفته که نستانیدرست : این گفته که بستانی وان گفته که نستانی
user_image
الهام
۱۳۹۰/۱۰/۲۱ - ۰۴:۰۳:۵۷
سلام موضوع پایان نامه من قصاید سنایی هست به کمک دوستان نیاز دارم