سنایی

سنایی

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲ - این قصیدهٔ را امام علی بن هیصم در مدح سنایی گفته است

۱

سنایی سنای خرد را سزاست

جمالش جهان را جمال و بهاست

۲

اگر شخصش از خاک دارد مزاج

پس اخلاق او نور کلی چراست

۳

چنو در بزرگان بزرگی که دید

چنو از عزیزان عزیزی کجاست

۴

اگر خاطرش را به وقت سخن

کسی عالم عقل خواند سزاست

۵

عجب زان که با او کند شاعری

نداند که این رای محض خطاست

۶

کجا نور باشد چه جای ظلام

کجا ماه باشد چه جای سهاست

۷

همه لفظ او قوت جانست و بس

همه شعر او فضل را کیمیاست

۸

ز انوارش امروز شهر هرات

چو برج قمر پر شعاع و ضیاست

۹

ز ازهار فضلش همین خطه را

اگر مقعد صدق خوانم رواست

۱۰

بصورت بدیدم که وی را ز حق

مددهای بی‌غایت و منتهاست

۱۱

مقدر چنین بود کاندر وجود

ز اعداد رفع نهایت خطاست

۱۲

الا یا بزرگی که احوال تو

همه بر سعادت کلی گواست

۱۳

ترا ز ایزد پاک الهام صدق

در اقوال و افعال یکسر عطاست

۱۴

اگر چند تقصیر من ظاهرست

دلم بستهٔ بند مهر و وفاست

۱۵

چو جان و دل از مایهٔ اتصال

مدد یافت رسم تکلف رواست

۱۶

ثنای تو گویم بهر انجمن

نکوتر ز هرچیز مدح و ثناست

۱۷

همی تا کثافت بود خاک را

همی تا لطافت نصیب هواست

۱۸

بقا بادت اندر نعیم مقیم

بقای تو عز و شرف را بقاست

تصاویر و صوت

دیوان حکیم سنایی غزنوی (بر اساس معتبرترین نسخه ها) به اهتمام پرویز بابایی - سنایی غزنوی - تصویر ۷۸

نظرات