سنایی

سنایی

شمارهٔ ۱۲

۱

مرد بی حاصل نیابد یار با تحصیل را

جان ابراهیم باید عشق اسماعیل را

۲

گر هزاران جان لبش را هدیه آرم گویدم

نزد عیسا تحفه چون آری همی انجیل را

۳

زلف چون پرچین کند خواری نماید مشک را

غمزه چون بر هم زند قیمت فزاید نیل را

۴

چون وصال یار نبود گو دل و جانم مباش

چون شه و فرزین نباشد خاک بر سر فیل را

۵

از دو چشمش تیز گردد ساحری ابلیس را

وز لبانش کند گردد تیغ عزراییل را

۶

گرچه زمزم را پدید آورد هم نامش به پای

او به مویی هم روان کرد از دو چشمم نیل را

۷

جان و دل کردم فدای خاکپایش بهر آنک

از برای کعبه چاکر بود باید میل را

۸

آب خورشید و مه اکنون برده شد کو بر فروخت

در خم زلف از برای عاشقان قندیل را

۹

ای سنایی گر هوای خوبرویان می‌کنی

از نخستت ساخت باید دبه و زنبیل را

تصاویر و صوت

دیوان حکیم سنایی غزنوی (بر اساس معتبرترین نسخه ها) به اهتمام پرویز بابایی - سنایی غزنوی - تصویر ۳۵۴

نظرات