سنایی

سنایی

شمارهٔ ۱۲۷

۱

گر سال عمر من به سر آید روا بود

اندیکه سال عیش همیشه به جا بود!

۲

پایان عاشقی نه پدیدست تا ابد

پس سال و ماه و وقت در او از کجا بود

۳

ای وای و حسرتا که اگر عشق یک نفس

در سال و ماه عمر ز جانم جدا بود

۴

ای آمده به طمع وصال نگار خویش

نشنیده‌ای که عشق برای بلا بود

۵

پروانهٔ ضعیف کند جان فدای شمع

تا پیش شمع یک نظرش را سنا بود

۶

دیدار وی همان بود و سوختن همان

گویی فنای وی همه اندر بقا بود

۷

آن را که زندگیش به عشق‌ست مرگ نیست

هرگز گمان مبر که مر او را فنا بود

تصاویر و صوت

دیوان حکیم سنایی غزنوی (بر اساس معتبرترین نسخه ها) به اهتمام پرویز بابایی - سنایی غزنوی - تصویر ۳۹۷

نظرات