
سنایی
شمارهٔ ۱۴۰
۱
تا رقم عاشقی در دلم آمد پدید
عاشقی از جان من نسبت آدم برید
۲
در صفت عاشقی لفظ و عبارت بسوخت
حرف و بیان شد نهان نام و نشان شد پدید
۳
قافله اندر گذشت راه ز ما شد نهان
گشت ز ما منقطع هر که به ما در رسید
۴
مشکل درد مرا چرخ نداند گشاد
محمل عشق مرا خاک نیارد کشید
۵
ای پسر از هر چه هست دست بشوی و برو
راه خرابات گیر رود و سرود و نبید
تصاویر و صوت

نظرات
حمیدرضا