سنایی

سنایی

شمارهٔ ۱۴۶

۱

دوش ما را در خراباتی شب معراج بود

آنکه مستغنی بد از ما هم به ما محتاج بود

۲

بر امید وصل ما را ملک بود و مال بود

از صفای وقت ما را تخت بود و تاج بود

۳

عشق ما تحقیق بود و شرب ما تسلیم بود

حال ما تصدیق بود و مال ما تاراج بود

۴

چاکر ما چون قباد و بهمن و پرویز بود

خادم ما ایلک و خاقان بد و مهراج بود

۵

از رخ و زلفین او شطرنج بازی کرده‌ام

زان که زلفش ساج بود روی او چون عاج بود

۶

بدرهٔ زر و درم را دست او طیار بود

کعبهٔ محو عدم را جان ما حجاج بود

تصاویر و صوت

دیوان حکیم سنایی غزنوی (بر اساس معتبرترین نسخه ها) به اهتمام پرویز بابایی - سنایی غزنوی - تصویر ۴۰۴

نظرات