سنایی

سنایی

شمارهٔ ۱۵۰

۱

هر کو به خرابات مرا راه نماید

زنگ غم و تیمار ز جانم بزداید

۲

ره کو بگشاید در میخانه به من بر

ایزد در فردوس برو بر بگشاید

۳

ای جمع مسلمانان پیران و جوانان

در شهر شما کس را خود مزد نباید

۴

گویند سنایی را شد شرم به یک بار

رفتن به خرابات ورا شرم نیاید

۵

دایم به خرابات مرا رفتن از آنست

کالا به خرابات مرا دل نگشاید

۶

من می‌روم و رفتن و خواهم رفتن

کمتر غمم اینست که گویند نشاید

تصاویر و صوت

دیوان حکیم سنایی غزنوی (بر اساس معتبرترین نسخه ها) به اهتمام پرویز بابایی - سنایی غزنوی - تصویر ۴۰۶

نظرات