سنایی

سنایی

شمارهٔ ۱۶۰

۱

ای سنایی خیز و در ده آن شراب بی‌خمار

تا زمانی می خوریم از دست ساقی بی‌شمار

۲

از نشاط آنکه دایم در سرم مستی بوَد

عمرهای خوش بگذرانم بر امید غمگسار

۳

هست خوش باشد کسی را کاو ز خود باشد بری

خوش بود مستی و هستی خاصه بر روی نگار

۴

من به حقْ باقی شدم اکنون که از خود فانی‌ام

هان ز خود فانیِ مطلق شو به حق شو استوار

۵

دل ز خود بردار ای جان تا به حق فانی شوی

آنکه از خود فارغ آمد فرد باشد پیش یار

۶

من به خود قادر نی‌ام زیرا که هستم ز‌آب و گل

چون بُوَم جایی که هستم چون یتیمی دل‌فگار

تصاویر و صوت

دیوان حکیم سنایی غزنوی (بر اساس معتبرترین نسخه ها) به اهتمام پرویز بابایی - سنایی غزنوی - تصویر ۴۰۹

نظرات