
سنایی
شمارهٔ ۱۹۷
۱
برخیز و برو باده بیار ای پسر خوش
وین گفت مرا خوار مدار ای پسر خوش
۲
باده خور و مستی کن و دلداری و عشرت
و اندوه جهان باد شمار ای پسر خوش
۳
رنج و غم بیهوده منه بر دل و بر جان
و آن چت بنخارد بمخار ای پسر خوش
۴
خواهی که بود خاک درت افسر عشاق
در باده فزون کن تو خمار ای پسر خوش
۵
ناموس خرد بشکن و سالوس طریقت
وز هر دو برآور تو دمار ای پسر خوش
۶
زهد و گنه و کفر و هدی را همه در هم
در باز به یک داو قمار ای پسر خوش
۷
تا زنده شود مجلس ما از رخ و زلفت
در مجلس ما مشک و گل آر ای پسر خوش
۸
از جان و جوانی نبود شاد سنایی
تا دل نکند بر تو نثار ای پسر خوش
۹
صد سجدهٔ شکر از دل و از جان به تو آرد
او را ز چه داری تو فگار ای پسر خوش
تصاویر و صوت

نظرات