
سنایی
شمارهٔ ۲۰۵
۱
چون نهی زلف تافته بر گوش
چون نهی جعد بافته بر دوش
۲
از دل من رمیده گردد صبر
وز تن من پریده گردد هوش
۳
نه عجب گر خروش من بفزود
تا شد آن عارض تو غالیه پوش
۴
ماه در آسمان سیاه شود
خلق عالم برآورند خروش
۵
تا به وقت سپیده دم یک دم
به غنوم در انتظار تو دوش
۶
گاه بودم بره فگنده دو چشم
گاه بودم به در نهاده دو گوش
۷
خار من گردد از وصال تو گل
زهر من گردد از جمال تو نوش
تصاویر و صوت

نظرات