
سنایی
شمارهٔ ۲۱۱
۱
ای زلف تو بند و دام عاشق
ای روی تو ناز و کام عاشق
۲
در جستن تو بسی جهانها
بگذشته به زیر گام عاشق
۳
بنمای جمال خویش و بفزای
در منزلت و مقام عاشق
۴
وز شربت لطف خویش تر کن
آخر یک روز کام عاشق
۵
وز بادهٔ وصل خویش پر کن
یک شب صنما تو جام عاشق
۶
اکنون که همه جهان بدانست
از عشق تو ننگ و نام عاشق
۷
بشنو جانا تو از سنایی
تا بگذارد پیام عاشق
۸
بر عاشق اگر سلام نکنی
باری بشنو سلام عاشق
تصاویر و صوت

نظرات