
سنایی
شمارهٔ ۲۲۰
۱
ای ساقی خیز و پر کن آن جام
کافتاده دلم ز عشق در دام
۲
تا جام کنم ز دیده خالی
وز خون دو دیده پر کنم جام
۳
ایام چو ما بسی فرو برد
تا کی بندیم دل در ایام
۴
خیزیم و رویم از پس یار
گیریم دو زلف آن دلارام
۵
باشیم مجاور خرابات
چندان بخوریم بادهٔ خام
۶
کز مستی و عاشقی ندانیم
کاندر کفریم یا در اسلام
۷
گر دی گفتیم خاصگانیم
امروز شدیم جملگی عام
۸
امروز زمانه خوش گذاریم
تا فردا چون بود سرانجام
تصاویر و صوت

نظرات