
سنایی
شمارهٔ ۲۳۲
۱
ما عاشق همت بلندیم
دل در خود و در جهان چه بندیم
۲
آن به که یکی قلندری وار
میگیریم ار چه دانشمندیم
۳
از بهر پسر به سر بیاییم
وز بهر جگر جگر برندیم
۴
ار هیچ شکار حاجت آید
خود را به دو دست ما کمندیم
۵
با یک دو سه جام به که خود را
زنار چهار کرد بندیم
۶
خود را به دو باده وارهانیم
چون زیر هزار گونه بندیم
۷
ای یار ز چشم بد چه ترسی
بر آتش می چو ما سپندیم
۸
چندان بخوریم می که از خود
آگه نشویم زان که چندیم
تصاویر و صوت

نظرات