
سنایی
شمارهٔ ۲۵۶
۱
ای دیدن تو حیات جانم
نادیدنت آفت روانم
۲
دل سوختهای به آتش عشق
بفروز به نور وصل جانم
۳
بیعشق وصال تو نباشد
جز نام ز عیش بر زبانم
۴
اکنون که دلم ربودی از من
بی روی تو بود چون توانم
۵
دردیست مرا درین دل از عشق
درمانش جز از تو می ندانم
۶
بر بوی تو ز آرزوی رویت
همواره به کوی تو دوانم
۷
تا گوش همی شنید نامت
جز نام تو نیست بر زبانم
۸
تا لاله شدت حجاب لولو
لولوست همیشه بر رخانم
۹
گلنای بهی شدم ز تیمار
وین اشک به رنگ ناردانم
۱۰
شد خال رخ تو ای نگارین
شور دل و نور دیدگانم
۱۱
ای عشق تو بر دلم خداوند
من بندهٔ عشق جاودانم
۱۲
وصف تو شدست ماهرویا
از وهم برون و از گمانم
۱۳
پیش آی بتا و باده پیش آر
بنشان بر خویش یک زمانم
۱۴
از دست تو گر چشم شرابی
تا حشر چو خضر زنده مانم
تصاویر و صوت

نظرات