
سنایی
شمارهٔ ۲۸۶
۱
خیز تا دامن ز چرخ هفتمین برتر کشیم
هفت کشور را به دور ساغری اندر کشیم
۲
هفت گردون مختصر باشد به پیش مرد عشق
شاید ار دامن ز کون مختصر برتر کشیم
۳
نفس ما خصمی عظیم اندر نهاد راه ماست
غزو اکبر باشد ار در روی او خنجر کشیم
۴
پای ما در دام عشق خوبرویان بسته شد
زین قبل درد و بلای عاشقی بر سر کشیم
۵
قصر قیصروان کسری گر نباشد گو مباش
ما به مردی حلقه در گوش دو صد قیصر کشیم
۶
گر نشیند گرد کوی دوست بر رخسار ما
خط عزل از جان و دل بر مشک و بر عنبر کشیم
۷
این همه تر دامنان را خشک بادا دست و پا
خیز تا خط فنا گرد سنایی برکشیم
۸
در کلاه او اگر پشمیست آتش در زنیم
عقل و هوش خویشتن یک دم به مستی در کشیم
تصاویر و صوت

نظرات