
سنایی
شمارهٔ ۲۸۸
۱
گرچه از جمع بی نیازانیم
عاشق عشق و عشقبازانیم
۲
منصف منصف خراباتیم
کعبهٔ کعبتین بازانیم
۳
گاه سوزان در آتش عشقیم
گاه از سوز رود سازانیم
۴
همچو مرغ از قفس شکسته شدیم
همچو شمع از هوس گدازانیم
۵
گرچه کبکیم در ممالک خویش
مانده در جستجوی بازانیم
۶
مرغزار وصال یافتهایم
چون سنایی درو گرازانیم
۷
زاهدا خیز و در نماز آویز
زان که ما خاک بینیازانیم
۸
گر تو از طوع و طاعه مینازی
ما همیشه ز شوق نازانیم
تصاویر و صوت

نظرات