
سنایی
شمارهٔ ۲۹۸
۱
چون در معشوق کوبی حلقه عاشقوار زن
چون در بتخانه جویی چنگ در زنار زن
۲
مستی و دیوانگی و عاشقی را جمع کن
هر سه را بر دار کن وز کوی معنی دار زن
۳
گوهر بیضات باید خدمت دریا گزین
ور عقیق و لعل خواهی تکیه بر کهسار زن
۴
شاهراه شرع را بر آسمان علم جوی
مرکب گفتار پی کن چنگ در کردار زن
۵
چهرهٔ عذرات باید بر در وامق نشین
عشق بوذروار گیر و گام سلمانوار زن
۶
گر شکر بیزهر خواهی خار بی خرما مباش
صدق بوبکریت باید خیمه اندر غار زن
۷
مار فقر و خار جهلت گر زره یکسو نهد
سر بکوب آنمار را و آتش اندر خار زن
۸
ای سنایی چند گویی مدحت روی نکو
بس کن اکنون دست اندر رحمت جبار زن
تصاویر و صوت

نظرات