
سنایی
شمارهٔ ۳۱۴
۱
ای هوایی یار یک ره تو هوای یار زن
آتشی بفروز و اندر خرمن اغیار زن
۲
طبل از هستی خویش اندر جهان تاکی زنی
بر در هستی یکی از نیستی مسمار زن
۳
با می تلخ مغانه دامن افلاس گیر
آز را بر روی آن قرای دعویدار زن
۴
زاهدان ار تکیه بر زهد و صیام خود کنند
تو چو مردان تکیه بر خمر و در خمار زن
۵
دور شو از صحبت خود بر در صورت پرست
بوسه بر خاک کف پای ز خود بیزار زن
۶
چون خوری می با حریف محرم پر درد خور
چون زنی کم با ندیم زیرک هشیار زن
۷
گر برون هفت چرخ و چار طبعست این سخن
بارگاهش هم برون از هفت و هشت و چار زن
۸
تا تو اندر بند طبع و دهر و چرخ و کوکبی
کی بود جایز که گویی دم قلندوار زن
۹
قیل و قال و دانش و تیمار پندار رهند
خاک بر چشم همه تیمارهٔ پندار زن
تصاویر و صوت

نظرات