
سنایی
شمارهٔ ۳۳۳
۱
ای دل ار مولای عشقی یاد سلطانی مکن
در ره آزادگان بسیار ویرانی مکن
۲
همره موسی و هارون باش در میدان عشق
فرش فرعونی مساز و فعل هامانی مکن
۳
بیجمال خوب، لاف یوسف مصری مزن
بیفراق و درد، یاد پیر کنعانی مکن
۴
در خراباتی که این گوید که فاسق شو، بشو
وندران مجلس که آن گوید مسلمانی مکن
۵
پیشِ یاجوج هوا سَدِّ سکندروار باش
ور جنان جویی غلو اندر جهانبانی مکن
۶
آن اشاراتی که از عشقش خبر یابی مکن
وان عباراتی که از یادش جدا مانی مکن
۷
چون ز مار و مرغ و دیو و دد بمانی باک نیست
چون ز نعمالعبد وامانی سلیمانی مکن
۸
پارسی نیکو ندانی حک آزادی بجو
پیش استاد لغت دعوی زباندانی مکن
۹
چون مسلم زمزم و خانی ترا شد زان سپس
قصهٔ دریا رها کن مدحت خانی مکن
۱۰
از سنایی حال و کار نیکوان بررس به جِد
مرد میدان باش تن در می ده ارزانی مکن
تصاویر و صوت

نظرات
حجت الله
پسند
آریانا
افسانه چراغی