
سنایی
شمارهٔ ۳۴۶
۱
گر نشد عاشق دو زلف یار بر رخسار او
چون ز ما پنهان کند هر ساعتی دیدار او
۲
یک زمان در هجر و وصل او شود خرم دلم
این چه آفت رفت یارب بر من از دیدار او
۳
غمزهٔ غماز او چون میرباید جان و دل
گر نشد جادو به رخ آن طرهٔ طرار او
۴
گر نیابم وصل رویش باشد از وی اینقدر
عمر یارب میگذارم در غم تیمار او
تصاویر و صوت

نظرات