
سنایی
شمارهٔ ۳۸۰
۱
دی ناگه از نگارم اندر رسید نامه
قالت: رای فوادی من هجرک القیامه
۲
گفتم که: عشق و دل را باشد علامتی هم
قالت: دموع عینی لم تکف بالعلامه
۳
گفتا که: می چه سازی گفتم که مر سفر را
قالت: فمر صحیحا بالخیر و السلامه
۴
گفتم: وفا نداری گفتا که: آزمودی
من جرب المجرب حلت به الندامه
۵
گفتم: وداع نایی واندر برم نگیری
قالت: ترید وصلی سرا و لا کرامه
۶
گفتا: بگیر زلفم گفتم: ملامت آید
قالت: الست تدری العشق و الملامه
تصاویر و صوت

نظرات
رضا
رسولی
رسولی
پاسخ دادم): عشق علامت و نشانه (ی آشکاری) دارد ... گفت: آیا اشک چشمم به عنوان نشانه کفایت نمی کند؟گفت برای چه در حال آماده شدن هستی؟ .. گفتم: می خواهم به سفر بروم ... گفت: امیدوارم سفرت به خیر و سلامتی بگذرد.گفتم: تو خیلی بی وفایی ... گفت: مگر آزمایش کردی (که به این نتیجه رسیدی؟) ... (در
پاسخ گفتم:) هر کس که آزموده ها را بیازماید، فقط پشیمانی عایدش می شود.گفتم: برای بدرقه ی من نمی آیی و برای خداحافظی مرا به آغوش نمی کشی؟ (رسم مرسوم خداحافظی را به جای نمی آوری؟) ... گفت: تو بودن با من را پنهانی می خواهی (نمی خواهی من در آشکار به تو مهر بورزم)گفت: این تکه موی مرا بگیر ... گفتم: سزاوار سرزنش می شوم ... گفت آیا عشق به همراه ملامت دیده ای؟ ( استفام انکاری است ... عشق و ملامت یک جا جمع نمی شوند)*(به موی کنار گوش زلف می گویند) *(زلف در اصطلاح صوفیه به معنی قرب آمده ... زلف را به نشانه ی نزدیکی و همراهی داده)
بیگانه
کاظم ذبیحی