
سنایی
شمارهٔ ۳۸۲
۱
جان جز پیش خود چمانه منه
طبع جز بر می مغانه منه
۲
باده را تا به باغ شاید برد
آنچنان در شرابخانه منه
۳
گرچه همرنگ نار دانه بود
نام او آب نار دانه منه
۴
در هر آن خانهای که می نبود
پای اندر چنان ستانه منه
۵
تا بود باغ آسمان گردان
چشم بر روی آسمانه منه
۶
روی جز بر جناح چنگ ممال
دست جو بر بر چغانه منه
۷
گر نخواهی که در تو پیچد غم
رنج بر طبع شادمانه منه
۸
بد و نیک زمانه گردانست
بر بد و نیک او بهانه منه
۹
بخردان بر زمانه دل ننهند
پس تو دل نیز بر زمانه منه
تصاویر و صوت

نظرات