
سنایی
شمارهٔ ۴۰۰
۱
تا مسند کفر اندر اسلام نهادستی
در کام دلم زهری ناکام نهادستی
۲
زلف تو نیارامد یکساعت و دلها را
در حلقهٔ مشکینش آرام نهادستی
۳
از چهرهٔ خود باغی بر خاص گشادستی
وز غمزهٔ خود داغی بر عام نهادستی
۴
در عالم حسن خود بیمنت گردونی
هم صبح نمودستی هم شام نهادستی
۵
بر جرم مه تابان مرغان حقیقت را
هم دانه فگندستی هم دام نهادستی
۶
در مجلس طنازی بر دست گرانجانان
از بهر سبکباری صد جام نهادستی
۷
شوریده نمیخواندند زین بیش سنایی را
شوریده سنایی را تو نام نهادستی
تصاویر و صوت

نظرات