سنایی

سنایی

شمارهٔ ۴۰۱

۱

اگر در کوی قلاشی مرا یکبار بارستی

مرا بر دل درین عالم همه دشخوار خوارستی

۲

ار این ناسازگار ایام با من سازگارستی

سرو کارم همیشه با می و ورد و قمارستی

۳

اگر نه محنت این نامساعد روزگارستی

مرا با زهد و قرایی و مستوری چکارستی

۴

اگر در پارسایی خود مرا او را دوستارستی

سنایی را به ماه نو نسیم نوبهارستی

۵

هرانکو در دلست او را کنون اندر کنارستی

دلش همواره شادستی و کارش چون نگارستی

۶

دلیل صدق او دایم سنایی را بهارستی

نهان وصل او دایم بر او آشکارستی

۷

اگر از غم دل مسکین عاشق را قرارستی

جهنم پیش چشم سر سریر شهریارستی

۸

گل از هجران اقطارش میان کارزارستی

دل از امید دیدارش میان مرغزارستی

۹

مرا هفتم درک با او بدان دارالقرارستی

سماوات العلی بی او حمیم هفت نارستی

۱۰

چرا گویی سنایی این گر او را خود شکارستی

ز دست سینهٔ کبک دری او را در آرستی

۱۱

اگر شخص سنایی را جهان سفله یارستی

چو دیگر مدبران دایم به گردون بر سوارستی

تصاویر و صوت

دیوان حکیم سنایی غزنوی (بر اساس معتبرترین نسخه ها) به اهتمام پرویز بابایی - سنایی غزنوی - تصویر ۵۰۵

نظرات