
سنایی
شمارهٔ ۴۲۸
۱
گاه آن آمد بتا کاندر خرابی دم زنی
شور در میراثخواران بنیآدم زنی
۲
بارنامهٔ بینیازی برگشایی تا به کی
آتش اندر بارمایهٔ کعبه و زمزم زنی
۳
صدهزاران جان متواری درآری زیر زلف
چون به دو کوکب کمند حلقهها را خم زنی
۴
بر سر آزادگان نه تاج گر گوهر نهی
بر سر سوداییان زن تیغ گر محکم زنی
۵
تیغ خویش از خون هر تردامنی رنگین مکن
تو چو رستمپیشهای آن به که بر رستم زنی
۶
در خرابات نهاد خود بر آسودست خلق
غمزه برهمزن یکی تا خلق را برهمزنی
۷
پاکبازان جهان چون سوختهٔ نفس تواند
خام طمعی باشد ار با خامدستان دم زنی
۸
ما به امیدی هدف کردیم جان چون دیگران
تا چو تیر غمزه سازی بر سنایی هم زنی
تصاویر و صوت

نظرات
..