
سنایی
شمارهٔ ۶۲
۱
جام می پر کن که بی جام میم انجام نیست
تا به کام او شوم این کار جز ناکام نیست
۲
ساقیا ساغر دمادم کن مگر مستی کنم
زان که در هجر دلارامم مرا آرام نیست
۳
ای پسر دی رفت و فردا خود ندانم چون بود
عاشقی ورزیم و زین به در جهان خودکام نیست
۴
دام دارد چشم ما دامی نهاده بر نهیم
کیست کو هم بسته و پا بستهٔ این دام نیست
تصاویر و صوت

نظرات