
سنایی
شمارهٔ ۶۵
۱
کار دل باز ای نگارینا ز بازی در گذشت
شد حقیقت عشق و از حد مجازی در گذشت
۲
گر به بازی بازی از عشقت همی لافی زدم
کار بازی بازی از لاف و بازی در گذشت
۳
اندک اندک دل به راه عشقت ای بت گرم شد
چون ز من پیشی گرفت از اسب تازی در گذشت
۴
سودکی دارد کنون گر گوید ای غازی بدار
تیر چون از شست شد از دست غازی در گذشت
۵
چشم خونخوار تو از قتال سجزی دست برد
زلف دلدوز تو از طرار رازی در گذشت
۶
گرچه کشمیریست آن سیمین صنم از حسن خویش
از بت چینی و ماچین و طرازی در گذشت
۷
بینیاز ار داشتی خوشدل سنایی را کنون
این نیاز و خوشدلی و بینیازی در گذشت
تصاویر و صوت

نظرات
نردشیر