
سنایی
شمارهٔ ۷۰
۱
تا سوی خرابات شد آن شاه خرابات
همواره منم معتکف راه خرابات
۲
کردند همه خلق همی خطبهٔ شاهی
چون خیل خرابات بر آن شاه خرابات
۳
من خود چه خطر دارم تا بنده نباشم
چون شاه خرابات بود ماه خرابات
۴
گر صومعهٔ شیخ خبر یابد ازین حرف
حقا که شود بندهٔ خرگاه خرابات
۵
بشنو که سنایی سخن صدق به تحقیق
آن کس که چنو نیست هواخواه خرابات
۶
او نیست به جز صورت بی هیئت بی روح
افگنده به میدان شهنشاه خرابات
۷
آن روز مبادم من و آن روز مبادا
بینند ز من خالی درگاه خرابات
۸
شیر نر اگر سوی خرابات خرامد
روباه کند او را روباه خرابات
۹
آنکو «لمن الملک» زند هم حسد آید
او را ز خرابات و علیالاه خرابات
تصاویر و صوت

نظرات