
سنایی
شمارهٔ ۸۰
۱
در کوی ما، که مسکنِ خوبان سعتریست
از باقیات مردان، پیری قلندریست
۲
پیری که از مقام منیّت تنش جداست
پیری که از بقای بقیّت دلش بریست
۳
تا روز، دوش، مستِ خرابات اوفتاده بود
بر صورتی که خلق، بَرو بر، همیگریست
۴
گفتم ورا ببینم، که این سخت منکرست
گفتا که: "حالِ منکَری از شرط منکِریست"
۵
گفتم: "گر این حدیث درست است پس چراست
کاندر وجود معنی با خلق داوریست"
۶
گفت: آن وجودِ فعل بُوَد کاندرو تو را
با غیر داوری ز پی فضل و برتریست
۷
آن کس که دیو بود چو آمد درین طریق
بنگر به راستی که کنون خاصه چون پَریست
۸
دستِ هنر نهاد کُله بر سر خِرد
هر تکمه از کلاهش دینارِ جعفریست
۹
گفتم: دل سنایی از کفر آگه است
گفت: این نه از شمارِ سخنهای سرسریست
۱۰
در حقِّ اتحاد حقیقت به حقِ حق
چون تو نهای حقیقتِ اسلام کافریست
تصاویر و صوت

نظرات