
سنایی
شمارهٔ ۹۷
۱
دلم با عشق آن بت کار دارد
که او با عاشقان پیکار دارد
۲
به دست عشقبازی در فتادم
که او عاشق چو من بسیار دارد
۳
دل من عاشق عشقست و شاید
که از من یار دل بیزار دارد
۴
کرا معشوق جز عشقست از آنست
که او آیینهٔ زنگار دارد
۵
یکی باغست این پر گل ولیکن
همه پیرامن او خار دارد
۶
نبیند هرگز آنکس خواب را روی
که عشق او را شبی بیدار دارد
۷
نه هموارست راه عشق آنکس
که با جان عشق را هموار دارد
۸
غم جانان خرد و جان فروشد
کسی کو ره بدین بازار دارد
تصاویر و صوت

نظرات
حسن زاده