
سنایی
شمارهٔ ۱۲۷
۱
چند روزی درین جهان بودم
بر سر خاک باد پیمودم
۲
بِدْویدم بسی و دیدم رنج
یک شب از آز خویش نغنودم
۳
نه یکی را به خشم کردم هجو
نه یکی را به طمع بستودم
۴
به هوا و به شهوت نفسی
جان پاکیزه را نیالودم
۵
هر زمانی به طَمْع آسایش
رنج بر خویشتن نیفزودم
۶
و آخِرم چون اجل فراز آمد
رفتم و تخم کشته بدرودم
۷
یار شد گوهرم به گوهر خویش
باز رستم ز رنج و آسودم
۸
من ندانم که من کجا رفتم
کس نداند که من کجا بودم
تصاویر و صوت

نظرات