
سنایی
شمارهٔ ۱۴۱
۱
ای به عین حقیقت اندر عین
باز کرده ز بهر دیدن عین
۲
پیش عین تو عین دوست عیان
تو رسیده به عین و گویی این
۳
چون تو آید ز عین تو همه تو
ایستاده چو سد ذوالقرنین
۴
تا تو گویی تو آن نه تو تو تویی
آن تو از تو دروغ باشد و مین
۵
کی مسلم بود ترا توحید
چون که اثبات می کنی اثنین
۶
بیش تو زان میان به باطل و حق
چند گویی تفاوت ما بین
۷
در یکی حال مستحیل بود
اجتماع وجود مختلفین
۸
اول از پیش خویش نه قدمی
تا جدا گردد اصل مال از دین
۹
نظر از غیر منقطع کن زانک
شاهد غیر در دل آور عین
۱۰
چند گویی ز حال غیر که قال
قال بیحال عار باشد و شین
۱۱
چون سنایی ز خود نه منقطعی
که حکایت کنی ز حال حسین
تصاویر و صوت

نظرات