
سنایی
شمارهٔ ۱۹۲
۱
خواندم حکایتی ز کتابی که جمع کرد
اندر حکایت خلفا زید باهلی
۲
گفتا که داد مامون یک شب دو بدره زر
بر نغمت سحاق براهیم موصلی
۳
کس کرد و باز خواست دگر روز بدرهها
گفتا فساد باشد و نوعی ز جاهلی
۴
«هو ینصرف» لقبش نهادند مردمان
واندر زبان گرفتش هر کس به مدخلی
۵
لاینصرف تویی ز بزرگان روزگار
وینک ز نام خویش مر این را دلایلی
۶
در نحو وزن افعل لاینصرف بود
نام تو احمدست به میزان افعلی
تصاویر و صوت

نظرات