
سنایی
شمارهٔ ۹۱
۱
اول خلل ای خواجه ترا در امل آید
فردا که به پیش تو رسول اجل آید
۲
زایل شده گیر اینهمهٔ ملک به یک بار
آن دم که رسول ملک لم یزل آید
۳
هر سال یکی کاخ کنی دیگر و در وی
هر روز ترا آرزوی نو عمل آید
۴
زین کاخ برآورده به عیوق هم امروز
حقا که همی بوی رسوم و طلل آید
۵
شادی و غمت ز ابلهی و حرص فراوان
دایم ز نجوم و ز حساب جمل آید
تصاویر و صوت

نظرات