سنایی

سنایی

شمارهٔ ۹۵

۱

گر سنایی دم زند آتش درین عالم زند

این جهان بی‌وفا چون ذره‌ای بر هم زند

۲

آدمی شکل‌ست لیکن رسم آدم دور ازو

از هوای معرفت او لاف کی ز آدم زند

۳

این جهان چون ذره‌ای در چشم او آید همی

او نبیند ذره‌ای و چشم را بر هم زند

۴

کم زنی داند ز صد گونه نیارد کم زدن

مهر گردون بشکند گر زیر و بالا کم زند

۵

گر ز درویشی نخواهد سیم و زر نبود عجب

دست در زلفین سیمین ساعدان محکم زند

۶

بوی یوسف دارد اندر جیب و اسرارش نهان

هست دریای محبت موج چون قلزم زند

۷

زر زند بی‌مهر سلطان بر مراد خویشتن

دار قلابان برد بر گنبد اعظم زند

۸

عیسی مریم چو ناپیدا شد اندر کان کون

لاف چشم خویشتن از زادهٔ مریم زند

۹

در سنایی و هم خاطر کی رسد زیرا که او

در نوردد عالم و آواز بر آدم زند

تصاویر و صوت

دیوان حکیم سنایی غزنوی (بر اساس معتبرترین نسخه ها) به اهتمام پرویز بابایی - سنایی غزنوی - تصویر ۶۳۰

نظرات