
سنایی
رباعی شمارهٔ ۸۶
۱
نوری که همی جمع نیابی در مشت
ناری که به تو در نتوان زد انگشت
۲
دهری که شوی بر من بیچاره درشت
بختی که چو بینمت بگردانی پشت
تصاویر و صوت

نظرات