
سنایی
بخش ۴۹ - اندر مذمّت علما
۱
علم داری عمل نه، دان که خری
بارِ گوهر بریّ و کاه خوری
۲
استر ار هست بدرگ و ظالم
خربهای خواجه از چنین عالم
۳
دانشت هست کار بستن کو
خنجرت هست صف شکستن کو
۴
بوی از آن کوی خود نیابی از آن
کاین فلان مذهبست و آن بهمان
۵
تو روان کرده از بَطَر قرقر
کان فلان ملحد آن فلان کافر
۶
در نگر خواجه در گریبانت
تا به جا مانده است ایمانت
۷
غم خود خور ز دیگران مندیش
توبرهٔ خویشتن بنه در پیش
۸
این همه مظلمت چه باید بُرد
گر یقینی که میبباید مرد
تصاویر و صوت

نظرات