
سنایی
بخش ۱۸ - اندر مذمّت مال دوست
۱
سفله چون خواند رو به مهمانش
پس چه نانش شکن چه دندانش
۲
بر درِ کارگاه طبع لئیم
نز پی ایمنی که از سرِ بیم
۳
گرچه زنجیر حلقه نپذیرد
سفله را در بزن که خود میرد
۴
برده چون طاعت و دل و دینت
بادهٔ تلخ و عمر شیرینت
۵
کوی پر دزد و خانه پر ز قماش
پاسبان را چه خوش بود خشخاش
۶
طمع خلق و دلق پستی تست
زورق بحر زرق هستی تست
تصاویر و صوت

نظرات