سنایی

سنایی

بخش ۴۵ - حکایت در این معنی

۱

نه بپرسید از جحی حیزی

کز علیّ و عُمر بگو چیزی

۲

گفت با وی جحی که اندُه چاشت

در دلم مهر و بغض کس نگذاشت

۳

شره لقمه آن چنانم کرد

کز تعصّب شدم به یک ره فرد

۴

مر مرا کار خورد و خفت آمد

با دلم اکل و شرب جفت آمد

۵

هرکه او بیش خورد بیش رید

نه چو لقمان ز لقمه بیش زید

۶

مرد با مال بی‌یقین باشد

سیر خورده گرسنه دین باشد

تصاویر و صوت

حدیقة الحقیقة و شریعة الطریقة به تصحیح مدرس رضوی - ابوالمجد مجدود بن آدم السنائی الغزنوی - تصویر ۴۳۰

نظرات