
سنایی
بخش ۵۵ - در بیان آنکه ادب به فارسی و عربی نیست
۱
علم خوان تات جان قبول کند
که ترا فضل بوالفضول کند
۲
بولهب از زمین یثرب بود
لیک قد قامت الصلا نشنود
۳
بود سلمان خود از دیار عجم
بر درِ دین همی فشرد قدم
۴
علم کز بهر خود کنی بر دست
آب خواهد چو تشنگی پیوست
۵
کی شود بهر پارسی مهجور
تاج منّا ز فرق سلمان دور
۶
کرد چون اهل بیت خود را یاد
دل سلمان به لفظ منّا شاد
۷
کی رساند به حکمت ادبت
ظنّ تخییل و حیلت و شغبت
۸
باز بوجهل اگرچه نزدیکست
دوستی دور دست تاریکست
۹
چون ترا جز هوا امید نکرد
دل سیه کرد و جان سپید نکرد
۱۰
پس در این راه با سلاسل و غل
چارقل حرز تست بر سرِ کل
۱۱
نیست جز نبوت ره نبوی
نقل نحوی و شبهت ثنوی
۱۲
نسبت دین درست باید و بس
زانکه دولت شکسته شد ز هوس
۱۳
دولت از روی شدت و صولت
دوِ امروز دان و فردا لت
تصاویر و صوت


نظرات