
سنایی
بخش ۲ - فی طول العمر والحسرة مع ذلک
۱
نوح را عمر جمله ده صد بود
حرص و امید او بر آن آسود
۲
چون گذر کرد نهصد و پنجاه
در فذلک به حسره کرد نگاه
۳
گفت آوخ که بر من این ده صد
بود بر من ز روزکی ده بد
۴
کرد ویرا سؤال روح امین
سر ز بالا نهاده بر بالین
۵
کای ترا عمر از انبیا افزون
چون گذر کرد بر تو دنیی دون
۶
بر چه سان یافتی جهان را تو
چون سپاری کنون روان را تو
۷
گفت دیدم جهان چو تیم دو در
آمدم از دری شدم ز دگر
۸
نوز ناسوده تن ز سیرِ سبیل
کامد آواز پر نهیب رحیل
۹
میدهم جان و میبرم حسرت
شربتم ضربت و شفا شدّت
۱۰
عمرش ار بُد دراز ور کوتاه
رخت بر بست زان گشاد به راه
۱۱
عاقبت هم برفت و بیش نماند
آیت عزل خویشتن برخواند
تصاویر و صوت


نظرات