
سنایی
بخش ۷ - تمثیل در احوال گذشتگان جهان بیوفا
۱
از ثَری تا به اوج چرخ اثیر
همه میرندهاند دون و امیر
۲
چه حدیث است میر هم میرد
زانکه جسمست مرگ بپذیرد
۳
چکنی سرگذشت طرّاری
سرگذشت اجل شنو باری
۴
تا بگوید چگونه سازم چاه
تا بگوید چگونه سوزم شاه
۵
تا بگوید به غافل و کر و کور
به که دادم ز که استدم زر و زور
۶
تا بگوید که گردنان را من
چون شکستم به سروری گردن
۷
تا بگوید چه تاختم بر تخت
تا بگوید چه باختم با بخت
۸
بخت خود از چهسان نگون کردم
تخت این از که پُر ز خون کردم
۹
چه نخ و بیخها بکندم من
چه شخ و شاخها فکندم من
۱۰
نفس این را نکال چون کردم
بدر آنرا هلال چون کردم
۱۱
خسروان را چگونه کردم مست
قصر شاهان چگونه کردم پست
نظرات